رنگین کمان
|
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارق از جام الستش کرده بود گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟بر صلیب عشق دارم کرده ای خسته ام زین عشق،دل خونم مکن،من که مجنونم ،تو مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم،این تو و لیلای تو...من نیستم! گفت ای دیوانه لیلایت منم،در رگت پیدا و پنهانت منم سالها با جور لیلا ساختی،من کنارت بودم و نشناختی....... [ جمعه 89/11/15 ] [ 5:4 عصر ] [ هیوا ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |